این دومین پستی ِ که امروز می دم، بسکه دلم پره.
من یه قول ِ معروف دارم که اینجا خیلی کاربرد داره: ای باباااااااااااااااااااااا
همیشه وقتی برق می رفت فوحش رو می کشیدم به زمین و زمان، ولی امروز برق رفت و من یه نگاه به دور و ورم انداختم و بعد به کارم ادامه دادم و تو ذهن ِ شلوغم مشغوله فکر کردن در مورد خودم شدم. بعد یه هو با خودم فکر کردم که: برق رفت و من فوحش ندادم؟!!
اینقدر داغونم که حتی حوصله ی خودمم ندارم. تازه امروز یه مطلب ِ دیگه هم داشتم که اصلا از پست کردنش پشیمون شدم.
خلاصه به قول بهنام ببینید برنامتون چیه.