این شعر رو با تمام وجودم تقدیم می کنم به عشقم :
کافری بیش نیستم
نمازم رو به تو
چشمانم کور تو
جونم فدای جون تو
کافری بیش نیستم
پاهایم لرزان شده
دستهایم بی جان شده
قلبم آزاد شده
کافری بیش نیستم
گویی پیر شدم
مویی سفید شدم
رویی سیاه شدم
کافری بیش نیستم
شیدا شدم، رسوا شدم، پیدا شدم بی تو
عاقل شدم، بالغ شدم، پیدا شدم با تو
اما همچنان
کافری بیش نیستم ...