۱۳۸۷ مرداد ۱۸, جمعه

تقدیم به تو

این شعر رو با تمام وجودم تقدیم می کنم به عشقم :


کافری بیش نیستم

نمازم رو به تو

چشمانم کور تو

جونم فدای جون تو

کافری بیش نیستم

پاهایم لرزان شده

دستهایم بی جان شده

قلبم آزاد شده

کافری بیش نیستم

گویی پیر شدم

مویی سفید شدم

رویی سیاه شدم

کافری بیش نیستم

شیدا شدم، رسوا شدم، پیدا شدم بی تو

عاقل شدم، بالغ شدم، پیدا شدم با تو

اما همچنان
کافری بیش نیستم ...

۷ نظر:

Unknown گفت...

نیستی باید تا نار هستی بر افروزی و مقبول راه عشق شوی .

خوشابحال کسانی که عاشق هستند و قلبی چون آینه در سینه دارند.

هوالله قلبی چون در به ما عطا فرما. آمین ای رب الملوک.

علی گفت...

حکماً تنها بنایی که اگر بلرزد محکم‌تر می‌شود دل است

ناشناس گفت...

salam azizam.khooobe.vali up kon.up up up.dar zemn hamishe be chizi ke mikhay fekr kon.

ناشناس گفت...

harf nadare. khosh be halesh

ناشناس گفت...

khoob bood omidvaram hamishe dar
eshgh paydar va movafagh bashi.
eltemase doa
ya hagh

FarzaneH گفت...

salam... man blogetoon ro taaze didam, be nazaram kheili khoobe ke aashegh shodin amaa az nazare adabi fek mikonam she'raaii ke neveshtin hamgeni nadaaran, albate inam mitoone ye sabki baashe... vali kheili jadide :D

ناشناس گفت...

قربونه خودتو عشقت که به خاطرش خودتو کشتی تا یه شعر بگی ولی..................................................................