۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

به جز اینها، دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!

اول از همه برایت آرزو می کنم که عاشق شوی،

و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،

و اگر اینگونه نیست، تنهایی ات کوتاه باشد،

و پس از تنهایی ات، نفرت از کسی نیابی.

آرزومندم که اینگونه پیش نیاید...

اما اگر پیش آمد، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،

از جمله دوستان بد و ناپایدار...

برخی نا دوست و برخی دوستدار...

که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین گونه است،

برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی

نه کم و نه زیاد ... درست به اندازه،

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند،

که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد...

تا که زیاده به خود غره نشوی.

و نیز آرزومندم مفید فایده باشی، نه خیلی غیرضروری...

تا در لحظات سخت،

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،

همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه دارد.

همچنین برایت آرزومندم صبور باشی،

نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند

چون این کار ساده ای است،

بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند...

و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.

و امیدوارم اگر جوان هستی،

خیلی به تعجیل، رسیده نشوی...

و اگر رسیده ای، به جوان نمایی اصرار نورزی،

و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی...

چرا که هر سنی خوشی و نا خوشی خودش را دارد و لازم است

بگذاریم در ما جریان یابد.

امیدوارم گربه ای را نوازش کنی، به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک سهره گوش کنی، وقتی که آوای سحرگاهی اش را سر می دهد...

چرا که به این طریق، احساس زیبایی خواهی یافت...

به رایگان...

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی...

هر چند خرد بوده باشد...

و با روییدنش همراه شوی،

تا دریابی چه قدر زندگی در یک درخت وجود دارد.

به علاوه امیدوارم پول داشته باشی، زیرا در عمل به آن نیازمندی...

و سالی یک بار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی:

" این مال من است " ،

فقط برای این که روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است!

و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی...

و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی،

که اگر فردا خسته باشی، یا پس فردا شادمان،

باز هم از عشق، حرف برانی تا از نو آغاز کنی

...

اگر همه اینها که گفتم برایت فراهم شد،

دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم...


ویکتور هوگو

با تشکر از دوست خوبم میثم برای در اختیار گذاشتن این مطلب

۳ نظر:

ناشناس گفت...

پر از راز نگفته ؛ یه کوله بار بر دوش!

یه بی طاقت خسته به انتظار نشسته!

یه روز رفیقه راهی سفر پای پیاده !

به اندازه ی عشقی پر از حرفهای ساده!

بله پر از حرفای ساده ...

پاینده و پیروز باشید .

ناشناس گفت...

واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم.اصلا زبونم بند اومد دیگه....

ناشناس گفت...

یه آرزو بهش اضافه میکنم:
آرزو میکنم همیشه دوستم بمونی.